راستی مگر پاستورنشینها هم شهید میشوند؟ رئیسجمهورها مگر از این کارها هم بلدند؟ شوخی میکنید آقای رئیسجمهور؟ مگر بازی از این قرار نبود که هرازگاهی شما بیایید و کلمههایتان را پسوپیش بگویید و تپق بزنید و ما ریزخندهای کنیم و رسانهها بازیچهاش کنند؟ مگر قرار نبود که «شش کلاس سواد» کذایی شما را دستمایه شوخی و تمسخر کنند و شما صبورانه و متواضع و باظرفیت، یاد مجلس دفاع رساله دکتری بیفتید و هیچ نگویید و تحمل کنید. مگر قرار نبود شما را در طمع پوشیدن ردای مقامی بالاتر جلوه دهند و شما باز سر به زیر بگویید «من سرباز مقاممعظم رهبریام.» مگر نه اینکه قرار بود هروقت اسمی از امامرضا آوردید و خودتان را خادم خواندید، زود عدهای پیدا شوند برای توی ذوقتان زدن به کنایه، که «بگذار یک امامرضا برای مردم بماند» و «لطفاً امامرضا را جناحی نکنید»؟ خب پس چه شد؟ اینها چه میگویند؟ چرا یکهو زیر میز زدید و شهید شدید ناگهان؟ در روز ولادت امامرضا آن هم. بازی را چرا خراب میکنید آقای رئیسجمهور؟ قرار است شما سیبل دائمی تخریبها باشید. قرار است ترور شخصیت شوید. قرار است تلاش کنند که اسم شما را در بین مردم کمرنگ کنند، کوچک کنند، حذف کنند. چرا یکهو به خط سرخ نستعلیق، پشت اسمتان واژه «شهید» نوشتند؟ چرا ناگهان ماندگار شدید؟
قرار نبود اینطور شود که. قرار بود اولین رئیسجمهور تکدورهای ایرانتان کنند، چرا رئیسجمهور ابدی شدید پس؟ راستی خدا یکجایی درباره ابراهیم میگوید که او از خدا خواسته «و جعل لی لسان صدق فیالآخرین» که یاد و ذکر زیبای مرا در ذهن آیندگان انداز؛ و خدا در پاسخش میگوید «وجعلنا لهم لسان صدق علیاً» که ما نام و آوازهاش را بلند ساختیم. انگار که این دعای ابراهیم، دعای شما هم بوده آقای رئیسجمهور؛ که در میان تلاشجناحها در کوچک و ناکارآمد و کمسواد و مردمفریب جلوه دادنهایشان، بهرغم مدعیانی که منع عشق کنند، نام شما بلندآوازه در تاریخ انقلاب بماند؛ و انگار که این پاسخ خدا، پاسخ به شما نیز هست که نام تو را برای آیندگان بلند و رفیع ساختیم. شما ماندید آقای رئیسی.
گاه خدا صداقت و راستی بندههای مظلومش را به مرگی عیان و سرخ، بر همگان ثابت میکند. گاه علی را در محراب شهید میکند تا صدق ایمان او را در میان «مگر علی نماز میخواند»ها نشان دهد. گاه با شهادت بهشتی، مظلومیت بندهاش را در سیل شایعات و تهمتها عیان میکند و گاه به مرگی چنین سرخ در لحظه خدمت در روز ولادت امام رضا، مهر تأییدی بر صدق رفتار و گفتار بنده اش میکوبد. شما ماندید و آنهایی که به تهمت و طعنه زخمتان زدند، رفتند؛ و آوینی چه خوب گفته بود: پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند!